و دوباره... نیکا و اردیبهشت و شیراز و باغ ارم!
دو سال و نیم
نقاشی (دو سال و دو ماهگی)
سال ها تلاش کردم نقاشی کردم ولی هیچ کس درک نکرد من چی می کشم، تا همین چند روز پیش که بالاخره وقتی یه جوجوی قرمز پشت جلد کتابم کشیدم صدای جیغ و دست آدم بزرگای اطرافم اومد ولی بعد شنیدم که می گفتن اتفاقی بوده، منم عصبانی شدم و یه جوجوی آبی کنارش کشیدم . به نظر میرسه آدما به حدی رسیدن که آثار من رو بفهمن. بهشون تبریک می گم! ...
تولد دو سالگی
آخ جون شفشفه!! به به چه مهمون کوچولوی فعالی دعوت کردم! چرا تا حالا کسی نگفته بود کفشدوزک انقدر خوشمزست!!؟ ...